مفهوم هوش هیجانی در طول سال‌های اخیر توجهات زیادی را به خود جلب کرده و در مورد آن مباحث متعددی صورت گرفته است. حتما شما هم به عنوان یک کارفرما، این جمله را که “در دنیای امروز EQ به IQ ارجحیت دارد”، زیاد شنیده‌اید

.


متون علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوش‌های هیجانی بالاتر، توان بیشتری برای هدایت سازمان تحت کنترل‌شان دارند. یافته‌های جدید نشان می‌دهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقد هوش هیجانی و اجتماعی هستند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف‌تری دارند.


اما قبل از ورود به بحث اهمیت هوش هیجانی در محل کار، بد نیست با این مفهوم بیشتر آشنا شویم.


هوش هیجانی چیست؟

هوش هیجانی، احساسی یا عاطفی شامل شناخت، کنترل عواطف و هیجان‌های خود است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعهٔ گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارت‌های درون فردی و بین فردی گفته می‌شود که فراتر از دایرهٔ مشخصی از دانش‌های پیشین، مانند بهرهٔ هوشی و مهارت‌های فنی یا حرفه‌ای است.


اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰  توسط دو روان‌شناسی به نام‌های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می‌توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.


دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی»  اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان کرد. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی توانایی‌های فردی را در دایره خود دارد در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:


شناخت هیجان‌ها و احساسات خود: خودآگاهی

مدیریت هیجان‌ها و احساسات خود: خودمدیریتی

خودانگیزشی

تشخیص و درک هیجان‌ها و احساسات دیگران: دیگرآگاهی

مدیریت رابطه با دیگران: دیگر مدیریتی

منبع:irantalent.